آقاي کرزي خوابي يابيدار،آيا توآوازملت راميشنوي؟؟؟
صباح صباح

مردم صاف وساده خواهان حاکميت مردمي است ونه تنظيم سالاري ، ائتلافهاي مصلحتي ،اجرات مقطعي، گفتگويي نمايشي، سخنراني هاي احساساتي، زدوبندهاي شخصي و...

 

به نام دین حديث دین راشکستند
 د
وبال مرغ آمین را شکستند

چنان بيداد کردند دين فروشان

چوچنگيرکيش وآئين راشکستند.

با اندوه زياد تطبيق قانون ، حاکميت ملي ، تحقق دموکراسي ، آزادي وعدالت اجتماعي ،قاچاق ،توليد وعرضه مواد مخدر،  اداره مرد م سالاري ، جلوگيري ا زجرم وجنايت ازقبيل (  رشوت ، دزدي ، مردم آزاري ، زورگوي ، فشاراجتماعي ، تصرف داراي عامه ، خريد وفروش املاک دولتي ، خود سري ...)  خلع سلاح عمومي ، معرفي مجرمين وخيانت کاران ، عاملين اصلي قتل هاي مقامات دولتي چون حاجي عبدالقديروداکترعبدرحمان وبازپرس قانوني درکشورباگذشت نزديک به ده سال عموميت نيا فته وسهل انگاري هاي فراوان بچشم ميخورد که اين نيزمصلحت اند يشي وناگذيري دولت کرزي را به نمايش مي گذارد . طي اين مد ت فقط وفقط فشار، زورگوي ، حق تلفي ، تحقيروتوهين به مرد م بي دفاع وروشنفکران ستم ديده چه درداخل وچه درخارج روا داشته شده است وبه شکل ازاشکال  د سيسه ها ونيرنگ هاي گوناگون بکارگرفته شد تا جلوحقايق گويي وحقيقت نويسي روشنفکران وسيله تفنگدارا ن      د ردا خل ونمايند گان رسمي وغيررسمي آنان دربيرون گرفته شود . 

دنياي سياست موضوع  اصلي كسب ، حفظ و افزايش قدرت نظام سياسي به شكل مداوم است كه بي ترديد خواسته آشكار عموم سياستمدا ران و دولتمردان به حساب مي آيد.  تعريف ساده اما دقيق از قدرت چنين است - توانايي تحميل خواست خود به ديگران و تسليم آنان » تحقق اين فرض ساده به مراتب پيچيده و مشكل به نظر ميرسد . تاريخ جهان سياست ، شاهد حكومت هاي قدرتمند بسياري بوده  كه ظهور و خاموشي هر يك معلول متغير هاي زيادي ست كه بنابر شرايط متفاوت دوام و زوال قدرت يك نظام سياسي را رقم زده اند . براساس تعريفي كه از قدرت صورت ميگيرد، اين سوال مطرح مي شود كه توان برخورداري منابع قدرت در مصاف با ديگر دولتها چگونه حاصل ميشود و استمرار مي يابد ؟ اگر در گذشته قدرت نظامي  قدرت سياسي و مشروعيت سيستم را در پی می آورد ، اما در جهان امروز تنوع منابع قدرت ، نيروي نظامي را تنها در حد حافظ منافع ملي مطرح ساخته  و به طرز چشمگيري از حوزه اقتدار و نفوذ آن در سياست كاسته  است . جهان امروز دنيائى پيوسته ميبا شد كه هرموج تازه درنقطه يى ازجهان ميتواند درمنطقه ديگرى اثرگذا رد، گروه هاى مبارز براى رسيدن به دموكراسى تنها نبايد بااوضاع و شرايط داخلى توجه كنند ، تغييرات جهاني ميتواند بر روند مبارزات سياسى اثرات مثبت يا منفى بگذارد. ازاينرو واقع گرا ئى و نگرش دائم به بازيكنان شطرنج سياست جهان ميتوا ند در پيروزى مبارزه مؤثر باشد.

اعلام برنامه گروههاى مبارز و چگونگى نگرش آنها به برقرارى عدالت اجتماعى و احترام بفرهنگ ا قوام و اديان اقليتهاى مذهبى ميتواند به همبستگى ملى و روند زدودن ديكتاتورى را سرعت بخشد. نظامهاى خودكامه وضد مرد مى ، كه پايه هاى حكومت خودرا بردوش جيره خواران حرفه اى بنا ميكنند و اجزاء حكومت آنها از بى هويت ترين وچاپلوس ترين افراد جامعه انتخاب ميگردند و مردم را ناد يده ميگيرند، پايانى حقارت بار ودردناك درپيش خواهند داشت. جهان امروز جهانی پويا و با تحرک است که هر روز شتابی بيش از روز پيش بخود ميگيرد.

دولت مردان افغانستان باگذشت هرروزمتنفرتر، دروغگوي تر، دسيسه کارتر، نيرنگ بازتر،بي خاصيت تر، بيماروپرگوتر،پرروي تر، زراندوزتروفساد پيشه ترميشوند.

نيكولو ماكياولي (1469-1527)انديشمند فلورانسي به حق آغازگر واقعگرايي در عرصه سياست است. كسي كه منطق سياست يعني گفتمان پيرامون قدرت را بخوبي فهميده بود و شايد نخستين كسي بود كه آنچه هست - تلاش براي بدست آوردن قدرت و حفظ آن- را ملاك تفكرسياسي و ارائه طريق قرار داد،هر چند كه قدرت برهنه سيمايي زشت و نفرت آنگيز دارد. او واقعيتهاي تلخ زمان خود را بخوبي درك كرده و از نزديك آنها را لمس كرده بود از اينرو با زباني بي پرده مي گويد: انسانها فطرتا نيرنگ بازند ،از احساس خود تبعيت مي كنند و عقل را براي توجيه احساس بكارمي برند.

انديشمندي ازروي طنزوطعنه به حاکمان ستمگرميگويد:

هميشه در پي سود خويش باشيد، جز خويشتن هيچ كس را محترم نشماريد، بدي كنيد اما چنان وانمود نمايد كه نيكي مي كنيد،حريص باشيد و هرچند مي توانيد تصاحب كنيد،خشن و درنده خوي باشيد ، بقول و وعده خود عمل نكنيد،چون فرصت بدست آوردي ديگران را بفريب،در رفتار با مردم به زور و حيله توسل جوي و نه مهرباني و همه مساعي خود را بر جنگ استوار ساز. براي فرمانروا داشتن صفات خوب چندان مهم نيست مهم اين است كه فن تظاهر به داشتن اين صفات خوب را بلد باشد . وي به شهرت،قدرت و عظمت دست يابد. دروغ گفتن،عهد شكني ،خيانت،دورويي،سو استفاده از مذهب،استفاده از زور وهرابزار ديگري را براي خود مجاز مي شمارد.

مردم ستمديده افغا نستا ن طي اين سالها جنگ هاي زيادي راديده وزمامداران فراواني را تجربه کرده اند وهرکدام به نوبه خويش هرستمي را که ميتوانستند انجام دادند. يکي زيرنام ( نان ، خانه ولباس ) ، ملت مظلوم رازنده زنده به کشتارگاه ها وبازداشتگاه ها فرستاد، ديگري بنام ( اسلام و جهاد ومقاومت ) مردوزن وکودکان رابه توپ بست ووطن راچورچپاول وثروتهاي مادي ومعنوي کشوررابه تاراج برد، ان ديگري باشعار( قرآن ، شريعت وعبادت ) باقتل وکشتارمردم مظلوم محکوم وبا اعدام وقطع دست وپا محشري را بپا نمودند واين ديگرش به بهانه ( دموکراسي وارداتي وحقوق بشرومردم سالاري)  برضد دموکراسي ، حقوق انسان ومردم سالاري همچنان ملت رابه پوست چهارمغزجاي نموده است وباگذشت هرروزفجايع وجنايت بيداد مينمايد.

با شکست طالبا ن درافغا نستا ن يکبا رديگرمنفعت طلبان ديروزبراريکه قد رت تکيه وا زآزاد ي ، دموکراسي ، تطبيق قا نون و تحکيم پايه هاي دولت نه تنها جلوگيري نموده بلکه با پخش عقايد غير بنيا دگرايي در جامعه شديدآ مخالفت نمودند .  با اندوه زياد دولت نيزدرمبارزه با توليد و قاچاق مواد مخدر، حساب دهی ازکمک های جامعه جهانی ، جذب اعضای گروه های مجاهدين در تشکيلات اردو و پليس ملی و همچنين استخدام آنان در تمامی ادارات دولت در داخل و خارج ، جلوگيری از تبليغات عليه جهاد و مقاومت . اگر این شروط کالبدشکافی گردد قبول آ نها نتیجه ای جزپذیرفتن حاکمیت عده ای خاصی نيست.

كابل به عنوان مركز سياسى كشور، جايى كه صدها انجو ، سفارتخانه ها ونماينده گي سياسي کشورهاي دوست ودشمن ، ده ها قرارگاه ها وتاسيسات نظامي کشورهاي آمريکاي ، اروپاي ، استرلياي ، عربي وآسياي ، وزارتخانه هاوارگانهاي هاي دولتي ومقردايمي زمامدارکشورو مؤسسات وادارات بين المللي  درآن مستقر است، همچنان ازبي نظمي ، زورگويي ، قانون شکني ، عدالت گريزي ، چوروچپاول کمکهاي بين المللي ، رشوت ستاني ، فساداداري... رنج ميبرد وعملا قانون جنگل حکم فرماست.  کشت و زرع کوکنار نیز افغانستان را به بزرگترین کشور تولید کننده مواد مخدر در جهان تبدیل کرد. همچنان پیشترفت نسبی که درآزادی بیان و حق اشتراک زنان در کار و جامعه وجود داشت بعدازاندک مدتي حالت رکودی را پیمود. اتهامات محاکم بنابر کفر و ارتداد عده ای از ژورنالستان را در پشت میله های زندان و یا هم با از دست دادن حیثیت اجتماعی فرهنګی مواجه ساخت.

انتظار همگانى از حضور نيروهاى بين المللي و روند تشكيل اردو و پوليس ملّى اين بود كه امنيت در سراسر كشور از جمله كابل برقرار گردد. اما با پيچيده بودن حملات انتحارى رعب و وحشت عجيبى در ميان مؤسّسات و سفارت خانه هاى خارجى از ناحيه حملات انتحارى پديد آمده است، لذا بخشهاى خارجى نشين کابل چون وزير اكبر خان و نقاط مهم آن با بتونهايى ازسمنت و كيسه هاى خاك و شن احاطه و پيچانده شد كه شهررابه دژ نظامي وبه يک مرکزمحاصره شده دراورده است. پس اين نظام تداوم همان بي قانوني وملک الطوايفي تنظيمي بعدازدهه هفتاد نيست ؟؟؟ .

دولت نام نهاد براى ايجاد كار تا كنون هيچ گونه برنامه اقتصادى را ارائه نكرده، افزون بر آن سياست اقتصاد بازار آزاد دولت، بر مشكلات،  چون گرانى، تورم، كاهش درآمدها و كار و كسب توليد كنندگان داخلى، حتى زراعت تأثير داشته است، به طورى كه کشوراز نظر اقتصادى، وابستگى كامل به كشورهاى خارجى پيدا نموده است و به بازار خريد و مصرف كالاهاى درجه دوم و سوم خارجيها تبديل شده است، حتّى كچالو، پياز، گندم، برنج، سبزيجات ، حبوبات و بسيارى از ميوه جات از كشورهاى هم جوار-  ايران، پاكستان و وسايل خالواده وضروريات خانواده گي مانند ظروف آشپزخانه، وسايل الکترونيکي ، تکه باب ولباس بي کيفيت از كشور چين ، ايران وپاکستان وارد مى شود.

متأسفانه فقر و بيكارى همچنان در سراسر كشور بيداد مى كند، از طرفى هنوز سرمايه داران به دلايل امنيتى حاضر به سرمايه گذارى و انتقال ثروت خود از خارج به داخل كشور نيستند. افزايش نفوس و سطح پايين مهارتهاى فنى و حرفه اى و تخصّصي كارگران درگسترش سطح بيكارى نيز نقش دارد.

در طول سالهاى گذشته، پديده مهاجرت به خارج از كشور معلول علّتهايى چون جنگ و ناامنى، فقر و بيكارى بود كه با توقف كوتاه مدت آن اينك دوباره از سر گرفته شده است. مهاجرينى كه از كشورهاى همسايه به وطن بازگشته بودند دوباره به دلايل فقر، بيكارى، جنگ و قطع اميدازدولت ، زورگيري ، بي قانوني ، عدم مصوونيت شخصي وخانواده گي، ازارواذيت تفنگداران وقوماندانان محلي مجبور به ترك وطن مى شوند.

واشنگتن پست طي گزارشي مينويسد:

 

در طول سه دهه در افغانستان صدها هزارانسان بي گناه کشته و کشور بکلي ويران و ميليونها انسان مجبور به ترک کشور شده اند و بارها استقلال و تماميت ارضي کشور ما با خطر جدی مواجه بوده است. آبروی ملت وغرورسربلندي ملي ما باجنايت هاي بنيادگرايان وجنگ سالاران چون مسکن گزيني تروريست های بين المللي، قاچاق مواد مخدر، تبعيض ظالمانه عليه زنان، نابودی هزاران قلم از آثارتاريخي و هزاران جنايت ضد بشری ديگر چيزی نيست که ساده ازآن گذشت. جنايتکاران و ناقضين حقوق بشردرهر دوره ی که بوده اند بايد پاسخگوي اعمال خود در برابر مردم باشند. درکشورجرايم بزرگی  چون جنايت عليه بشريت و جنايات جنگي که سنگين ترين جرمها در قوانين بين المللي محسوب مي شوند رخ داده است و مردم  کشورخواهان اجرای عدالت مي باشند.

حامد كرزي حمايت بسياري از افغان‌ها و برخي دولت‌هاي خارجي را همزمان با افزايش حملات به رهبري طالبان و ناكامي دولتش در ريشه‌كني فساد، از دست داده است.

واشنگتن پست درادامه به نقل از يك مقام نظامي خارجي گفته بود که حامد كرزي ، فرصتي براي رهبري و اتخاذ تصميمات سخت داشت، اما اين روند به سرعت رو به پايان است. كرزي تنها آلترناتيف رهبري اين كشور است.

هيچ اجراي قانون و پا سخگويي دردولت وجود ندا رد.

اما کرزي ميگويد- ما به تمام معنا متوجه اوضاع هستيم و براي حل مشكلات، با جامعه جهاني در حال صحبت هاي بسيار جدي و ا سا سي هستيم؛ مشكلات، ضروريات و پيشنهادات خود را با آنان در ميان گذاشته ايم و در بعضي موارد با مشكلات زياد با آنان به توافقاتي دست يافته ايم و در بعضي موارد هم مذاكرات جريان دارد، مردم ما مطئمن باشند كه من بطور روزمره در جريان حوادث كشور هستم و ا وضاع را زير نظر دارم و درهر موردي تدابيرلازم را اتخاذ مي كنيم.   براي حل مشكلات، با تمام جوانب ذيد خل در حال مذاكره هستيم، در شانگهاي و آلماتي با كشورهاي همسايه از جمله رئيس جمهور پاكستان و روسيه درباره مشكلات افغانستان، تشديد حملات تروريستي، تربيه و اكمال تروريست ها در خارج از افغانستان بطور بسيار مفصل صحبت كرديم، با رئيس جمهور پاکستان درباره اوضاع بين سرحدات دو كشور، حملات تروريزم در افغانستان و چگونگي مجادله با آن به تفصيل صحبت كرديم.

در قسمت تعيينات مقامات در افغانستان كه كي در كجا انتخاب شود، اين حق و اختيار افغانستان است. درمورد كساني هم كه متهم به نقض حقوق بشر هستند، در صورت وجود داشتن سند و مدرك برضد آنان اقدام مي كنيم، ولي به افتراء و اتهام نه، ما نمي توانيم كشور خود را به گفته چند خارجي به هر جهت كه آنها دلشان بخواهد ببريم، اين جا، افغانستان است و افغان ها صاحب آن هستند، هرچه را مناسب ديديم همان را انجام مي دهيم.

همچنان كرزي ضمن درخواست براي تغيير در استراتژي مبارزه با تروريزم، همچنان از نحوه برخورد و همكاري برخي از كشورها براي مبارزه با تروريزم نيز انتقاد نموده گفت، همكاري استراتژيك كه براي مبارزه با تروريزم بايد صورت مي گرفت، صورت نمي گيرد. دنيا بايد جاهايي فشار وارد نمايد كه تروريست ها در آنجا آموزش مي بينند، به آنها پول داده مي شود و به آنها ذهنيت ايدئولوژيك داده مي شود، اما حالا جنگ صرفاً در داخل افغانستان محدود شده است . وي دراين رابطه افزود، ما همواره با جامعه جهاني در رابطه با تروريزم و ساير مشكلات موجود در كشور مذاكره داريم و از آنها پيوسته تقاضا مي كنيم تا تروريزم را ريشه يابي و منابع تمويل كننده آن از بين برده شوند، من افزايش در حملات تروريستي را پيش بين بودم و نگراني خود را از اين ناحيه هموا ره به جامعه جهاني ابراز داشته و آنان را طور دوامدار و متواتر از آنچه در افغانستان اتفاق مي افتيد هشدار داده ام و در مورد ضرورت افغانستان به تغيير شيوه عملكرد جامعه بين المللي در مبارزه با تروريزم هميشه بحث نموده ام.  موازي بااين کوششها تشنج ونا امني و ترور و انفجار و مکتب سوز ي همچنان ادامه دارد و روزي نيست که چندتن از نيروهاي امنيتي و مردم عادي قرباني نگردند.

سيستم اداري طي يکنم دهه ازهم پاشيده وتااکنون  نه تنها اين سيستم اصلاح نشده است بلکه بي عدا لتي ها وحق تلفي ها درآن بيداد ميكنددرادارات دولتي رشوت آنچنان دهن بازكرده است كه هيچکسي نميتواند جلواين پديده منفي رابگيرد.  وقتي در كشورامنيت نباشد ستون هاي اقتصاددرآن فروريخته باشد وقتي صاحبان قدرت ورهبران سياسي فقط به فكرچوروچپاول هستند ، وقتي درجاده هاي خاكي وناهمواراموترهاي مدل سال سوارمي  شوند ، وقتي شركت هاي تجارتي تاسيس كرده وبه تجارت وزراندوزي مي پردازندوقتي روي پيكربي جان وروي شانه هاي پرزخم وطن  براي خود وفرزندان شان كاخ مي سازند ، وقتي حق و حقوق  هزاران يتيم و بيوه وحق مردم جنگ زده را حيف وميل نموده  وبه شهرك سازي ها مي پردازند ،  وقتي به باند وباند بازي ها ادامه مي دهند ، وقتي دستي هاي ناپاک شان باموجوديت نيروي نظامي حدود چهل کشورخارجي  به خون مردم مظلوم رنگين است كه مجبورند درخانه هاودفاترکاري خويش ده ها محافظ داشته  باشند و ازاين طريق مصارفات سنگيني رابرجا معه تحميل كنند ، وقتي آنان باردوش ملت اند و نه درددارند ونه درك ، وقتي عينك دودي درچشم نموده  وجزخود و فا ميل و اطرافيان بقيه مردم  را با هزاران دردورنج نمي  بينند بااين حال بي مورد نيست كه كشور به جاي بهبودي مسيرنا بودي رابپيما يد.  

امروزمردم ستم ديده  ما ابتدايي ترين امكانات زندگي رادراختيارندارند وازنظرصحي ، تعليم وتربيه وكسب وكار ودربخش هاي مختلف زند گي دچارمشكل هستند.  آمريكا يي ها خوش حا لندكه درکشور دموكراسي آورده اند اما مردم قبل ازهمه نان ،  امنيت ،  رفاه وآسايش ميخواهند. پس ايجاد کميسيون وکميسيون بازي چه دردي را دواخواهد کرد .

در رابطه با مسأله فساد اداري ، دريکي از جلسات  نوبتي شوراي وزيرا ن ازبحث مفصل صورت گرفت  وعوامل و نيز نمونه هايي ازآن شمرده شد و به همه مسوولين ادارات گفته شد تا عليه آن مبارزه نمايند . افراد شايسته را بر گزينند و افراد ناشايست را سبکدوش نمايد وامثال چنين تو صيه ها ي اخلاقي که قبل بر اين نيز شنيده بوديم .دريخ نوشتند ودرآفتاب گذاشتن . دردولتي که همه  فساد پيشه ، قانون شکن ، بي نظم وزورگويي باشد ، توقع رعايت قانون وعدالت اجتماعي امرمحال است. در پايان کار نيز تشکيل محکمه و ثارنوالي اختصاصي و مبارزه با ارتشاء و فساد اداري ومعرفي فسادگران به عنوان راه حل پيشنهاد و مورد چک چک وواه واه قرار گرفت .

اين فيصله مارابه ياد طنزي مي اندازد که درخانه ي بيوه زني موشهاي فراواني وجود داشت ، ولي گربه ي پيدا شده بود وهرروزيکي ازموشها را نوش جان مينمود وازين ناحيه مصيبت عظيمي برخيلي موشها نازل گرديده بود وقراربراين شد تاموشها جلسه تشکيل داده وراه وچاره يي راجستجونمايند. درنشست آ نان فيصله شد که زنگ بخرند وبرگردن گربه بي اندازند وآنوقت است ، که هرزماني گربه قصد صيد موشهارا نمايد وبابه صدادرآ مدن زنگ آ نان بجاي مصووني پناه ببرند، ازين فيصله عالي همه د لشاد وکف زدند وواه واه گفتند ، ولي موشي ضعيفي دراخيرمجلس نشسته بود ودرپايان گفت- فيصله خيلي عالي وکارسازوبجااست واما من يک سوال دارم ، سوالم اينست – آ نکسي که زنگ رابگردن گربه مي اندازد کيست؟ . درمقابل همه ساکت وهيچ کسي حاضرنشد که بگويد بلي من اين کارراخواهم کرد.  

البته از هم اکنون مي توان پيش بيني کرد که در مبارز با فساد اداري ايجاد محکمه و ثارنوالي آنهم در چوکات اداره موجود راه حل مطمئن و کار سازي نيست ، همچنانکه تشکيل رياست اصلاحات اداري نبود . همچنانکه تشکيل ده ها کميسيون ديگر نبودند.

 

با وجود آنکه دولت به یاری کشورهای کمک کننده وبرنامهء توسعهء سازمان ملل متحد، کار های معینی را انجام داده ، اما این امرهمه گروه های تفنگدارمسلح را شامل نشده ازیکسو بی امنیتی درکشور کاهش نیافته ازسوی دیگر، برنامهء ملکی سازی وجمع آوری سلاح، با کند یهای فراوان ومقطعی روبرو گردیده است . آنچه تاکنون انجام شده، به هیچوجه نتوانسته است درتأمین امنیت و کاهش قوتهاي های مسلح درسراسر کشور سهم موثری را ایفا کند . آنگونه که منابع بین المللی تاکید میدارند، برنامهء خلع سلاح تمام تفنگداران را دربرنگرفته وقوماندانان دراطراف واکناف کشور، برای بقای قدرت خویش وبرای حفظ زمینه سوء استفاده ازجمله قاچاق مواد مخدره ، قاچاق آثار باستانی، جنگلات وتصاحب دارایی های دولتی وشخصی بیشتر از هر وقت دیگر فعالتر به نظر میرسد.

فساد درکشورما دوشادوش دستگاه های دولتی به پیش رفته است، تاثیر جنگ های خانمانسوز و گماشتن انسانهای بی بند و بار و استفاده جو مخصوصا در سالهای چور و چپاول کشور وسیله افراد هم حزبی تنظیمی و بیسواد باعث شد تا این پدیده شوم دولت و جامعه جهانی را به تهدید مواجه سازد. بدون شك وارد كردن ضربات کوبنده و پیهم فساد و اختلاس بر سیاستهای دولت، باعث از بین رفتن منافع ملی گردیده و حاکمیت را به نابودی و گمراهی تهدید مینماید.

اخیراً در یک گزارش شانزده صفحه يي دستگاه استخباراتی ایالات متحده امریکا یکی از عوامل پایین آمدن مشروعیت حکومت کرزی، فساد اداری ای خوانده شده است که سراپای دستگاه حکومت را فراگرفته است. همین فساد است که موجب می شود طالبان و سایر مخالفین بدون مشکلات بزرگ ساحه نفوذ شان را توسعه بدهند.

در یک تحقیق که موسسه انتیگریتی واچ افغانستان در ماه جنوری سال دوهزار و هفت انجام داده است، پنجاه و چهار فیصد کسانی که مورد سوال قرار گرفته اند، گفته اند که فساد اداری نظام اخلاقی جامعه را تخریب کرده است، پنجاه و هفت فیصد بر این نظر اند که مشروعیت و موثریت دستگاه دولتی را از میان برده است و شصت و پنج فیصد می گویند که همین فساد اداری مستقیماً بر وضع امنیتی آنها اثر می گذارد.  بسیاری معتقد بوده اند که معاش و حقوق اندک مامورین دولتی موجب شیوع فساد اداری می باشد. سه شکل مهم فساد اداری که در افغانستان بسیار برجسته می باشند عبارت اند از: رشوت خواری، مشکل تراشی دراجرای کارهای مراجعین و خویشخوری. ضعف دستگاه اداری دولت، نبودن مجازات و تعزیرات علیه فساد پیشگان در دستگاه دولتی و حاکمیت فرهنگ معافیت از بازخواست، موجب گسترش این بیماری شده است.

چهل و یک فیصد کسانی که مورد سوال قرار گرفته اند، فاسد ترین دستگاه را در دولت، دستگاه قضایی خوانده اند، پس از آن در طبقه دوم بخش امنیتی می باشد که بیست فیصد بدان اشاره کرده اند، در درجه سوم گمرکها است که پانزده فیصد از آن نام برده اند و بالاخره در مرحله چهارم شاروالیها فاسد ترین نهاد ها شناخته می شوند که سیزده فیصد بدان اعتراف کرده اند. بی جهت نیست که با تمرکز فساد در دستگاه قضایی و امنیتی کشور، بیعدالتی ها و ناامنی ها روز تا روز افزایش می یابند و کار بدانجا می رسد که حامیان خارجی دولت نیز از سقوط و تنزل مشروعیت دولت مورد حمایت شان سخن به میان آورند.

مردم مظلوم وطن که سه دهه در آتش خون و نفاق، دار و ندارش را از دست داده، دیگر نمی تواند بدبختی های زورگویی، بیگانه پرستی، بروکراسی و فساد اداری را تحمل کند. ملت باید آگاه باشد که اعمال آنعده عناصر شرارت پیشه و خایین به منافع ملی که کوچکترین پابندی به هیچ قوانین بجز منافع خود ندارند، قابل عفو و بخشش نخواهد بود. اینان باید بدانند که تا طولانی مدت نمیتوانند به اعمال بنیادگرایانه و خائنانه برخلاف اتحاد ملی و وابستگی با استعمار کهن و جهان خوار ادامه بدهند. تاریخ این دوره که بیانگر اعمال و کردار انسانهاست، آیینه وار بروی عملکرد های انسانی قضاوت خواهد کرد و کتمان جای هیچ خاین ملی را بدون چالش نخواهد گذاشت. کسانیکه پدیده های منفی اجتماعی را سازمان میدهند و یا زمینه های مختلف را در این جهت مساعد میسازند دشمنان شناخته شده مردم افغانستان اند.  از طرف دیگر علی رغم تشکیل دولت، حضور بیش از هشتاد هزار نیروی ائتلاف، تشکیل اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی در افغانستان، هنوز کشور تا برقراری صلح و امنیت کامل فاصله زیادی دارد. دلیل این امر حضور نیروهای سلاحدار و غیرمسوول و خودسر در جامعه است که همچنان مسئله تداوم حاکمیت، قانونیت و عدالت را زیر سوال میبرد. در طول این مدت فعالیت هایی جنایتکارانه از سوی این نیروها مانند، بم گذاری، حملات راکتی به کابل، ایجاد درگیری هایی درون قومی و ترورشخصیت های با نفوذ و موثر و ایجاد وحشت و بربریت در درون دولت و در کوچه و پس کوچه های شهر و محلات تحت نفوذ این قدرت خواهان و پول پرستان، صورت گرفته است.

وجود دو دهه جنگ و بی ثباتی در افغانستان، نوعی فرهنگ ذلت بار سیاسی را در کشور پرورش داده است. از ویژگی های این فرهنگ ننگین می توان به جنگ طلبی، منطقه پرستی، ‌قانون گریزی، قبیله گرایی، ملیت خواهی، قوم پرستی، خویشخوری، گروپ بندی، مصلحت خواهی . . . انگشت گذاشت. یکی از جدی ترین بحران ها در کشور وجود سلاح و جنگ سالاران، شونیستهای قوم و قبیله خواه، اسارت نظام بدست یک مشت افراد منفعت طلب، متعدد است. این نیروها با در نظر گرفتن زمان، همواره موقعیت خود را در صحنه قدرت و سیاست افغانستان ارزیابی می کنند و به محض اینکه احساس کنند منافع آنها به خطر افتاده، با رنگ و نیرنگهای گوناگون، با دسیسه های ماجراجویانه، با ظاهر قوم پرستی و ملیت خواهی، با دامن زدن به مسایل زبانی و فرهنگی، با نام دین و مذهب، با شرارت و شیطنت متعدد سعی در بی ثبات سازی وهرج و مرج اجتماعی می کنند.

ازجانب دیگر تعدادی که درکرسی های قدرت لمیده اند سالیان درازی از چور و چپاول، از دزدی و راه گیری، از زورگویی و بی بند و باری، از کشتن و بستن و بردن، از بی قانونی و بخپل سری و از ظلم و وحشت ثروت اندوخته اند. آیا آنان نظام قانونی و حقوقی را در کشور مپذیرند؟ به هیچ صورت نه!

ترور حاجی عبدالقدیر معاون ادارۀ انتقالی و وزیر فوائد عامه، ترور داکتر عبدالرحمان وزیر هوانوردی، آشوب خشونت بار ماه جوزا در شهر کابل، سرکوب تظاهرات محصلین پوهنتون کابل، دامن زدن به مسایل قومی، زبانی و ایجاد تفرقه و دهشت، قدرت طلبی و پول پرستی، خودخواهی و خودگویی، قاچاق و ترافیک مواد مخدر، تابعیت کشورهای غربی و حضور خانواده آنان در کشورهای خارجی، وابستگی و خودفروشی ننگین شان به کشورهای غربی و شرقی، استفاده از نام دموکراسی و آزادی . . . از فعالیت های دیگر این نیروهای تشنج آفرین می باشد. معرفی و افشاء این نیروها و آگاهی از اهداف آنها از اهمیت خاصی برخوردار است.

زمامداران ودولتمردان کشورآنقدربي كفايتند كه نتوانستند بسترمناسبي رابراي جذب كمك هاي بشردوستانه كشورهاي جهان آنطوركه بايدوشايددر كشوررهايي يافته ازچنگ جنگ فراهم كنندواندك كمك هايي هم كه صورت گرفته است نتوانسته است ازفقروتنگدستي مردم جلوگيري كند . باگذشت هرروز نا ا مني تشديد شده است، پس از سپري شدن چند سال ازعمرحكومت كرزي هنوز پوليس واردوي ملي به معني واقعي كلمه شكل نگرفته است وهنوزوامنيت وابسته به حضورنيروهاي بيگانه است .

دولت کرزي طي اين سال ها، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های ملک الطوايفي وقوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کارموثری انجام نداد  ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته است . درحالیکه دراوضاع کنونی ودر طی اين سال هااین انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقی ميشود.

درزيربيرق اين دولت، حاكميت قانون گسترش نيافته، طالبان قوي تر شده، ناامني و خشونت به حد اعلاي خود رسيده، فقر عموميت پيدا كرده، بيماري هاي گوناگون جان هزاران انسان را ميگيرد وبدبختانه مرضي سل سالانه بيست تاسي هزار نفر را قرباني مي كند و همه ساله برتعداد مبتلايان به اين بيماري افزوده مي شود، اعتماد مردم به کرزي و وزيران دولت ، پارلمان بي اداره وبي اراده ، محاکم وادارات نظامي وامنيتي بي کفايت به حد صفر رسيده، فساد اداري همچنان بيداد مي كند. اوضاع افغانستان با وجود گذشت سال هاازسقوط طالبان و حضور نیروهای خارجی، نگران‌کننده است وناامنی ها همچنان ادامه دارد . نیروهای خارجی برای تامین امنیت خود هر اقدامی که بخواهند فراتر از وظایف شان انجام می‌دهند .بدبختانه عملکرد دوپهلوي قواي ائتلاف ودولت باعث شده تا مردم بیش از پیش به کشت خشخاش روی بیاورند و همچنین نبود برنامه‌های سازنده در این‌باره باعث شده تا کمک‌های مالی درعمل فایده‌ای به بازسازی و بهبود اوضاع اقتصادی نداشته باشد . بسیاری از مناطق ازجمله پايتخت هنوز از شبکه آب آشامیدنی و برق بی‌بهره هستند. فساد موج می زند، روابط بر قانون وعدالت ارجحیت دارد و پستهاي دولتي وکرسي هاي اقتصادي درچنگال گروپ ريیس جمهوراسيراست .


November 9th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات